محل تبلیغات شما

خب خب خب این اولین فرصتیه که واسه نوشتن پیدا کردم این هفته

مدرسه ی جدید با بچه های جدید اونی نبود که فکرشو میکردم

مدرسه ای مضخرف با قوانین مضخرف تر و درسا هم که از اونا بد تر واسه اینکه تا اینجا هیچ چیز جذابی برام نداشتن

همکلاسیام دائما در حال لودگی هستن با هیچ هدفی جز اینکه این رشته آسون تر از رشته های نظریه اومدن هنرستان و جوشون خیلی گنده

با اینکه سر کلاس ها خیلی خوش میگذره با مسخره بازیاشون و یه جورایی باعث میشن جو کسل کننده کلاس از بین بره خوشم میاد ولی یه جورایی به آینده که فکر میکنم میبینم از اینا نمیشه چیزی یاد گرفت و باید خودم خودمو جمع و جور کنم و به قول معروف نزارم اغفالم کنم:)

اوووف اینی که دائما تو فاز پسرا و چرت و پرت گویی هستن خیلی رو مخمه

فیلم میلم یجورایی باید تعطیل بشه چون با کلاس و زبان و مدرسه منطقی تر اینه که خیلی سراغ فیلم و انیمه نرم ولی مگه من منطق سرم میشه:)

این فیلمه رو که امروز دیدم خیلی دوست داشتم. فیلم love, Simon. بازیگر نقش اصلی نیک رابینسون بود. چند تا فیلم ازش دیده بودم ولی لعنتی اینجا به طرز عجیبی جذاب بود و احتمالا حدس زدید که می‌خوام بگم شد کراش جدیدم:d

منو یاد طاها میندازه. عوضیییی

+مدرسه رفتن اونم پنجشنبه ها بد شانس محضه

++این بستنی شکلاتیه خیلی خوبه. مزه نوتلا میده. 

+++عهههه داشت یادم می‌رفت. کتاب این هفته انجمن مغازه خودکشی بود. خیلی خوشم اومد ازش. کتاب جذابیه. قلمشم دوست دارم:)

 

 

سایت فروش کتاب مطمین سراغ ندارید؟؟؟

ایران و خارج و کوفت و زهر مار و من و ماریا

تیموتی و دیگر هیچ

خیلی ,تر ,اینکه ,فیلم ,خب ,کلاس ,یه جورایی ,خب خب ,دیدم خیلی ,امروز دیدم ,خیلی دوست

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها